loading...
مجله اینترنتی سان تو فان
omid بازدید : 233 چهارشنبه 06 اسفند 1393 نظرات (0)

تو خیسِ بارانی اما من مثل اتاق زیر شیروانی

پر از خاطره بارانم!

…….

باران شده ای !

یک لحظه میباری و من یک هفته بیمارم!

………..

بعد از تو

هوای هر دو سوی پنجره بارانی ست !

………..

بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن

دلم داره پر میزنه واسه تو و قدم زدن

وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه باز

نمیدونی تو این هوا چشات چه خوشرنگ میشه باز

……………

باران کمی آهسته تر

اینجا کسی در خانه نیست

من هستم و تنهایی و دردی که نامش زندگیست !

……………..

بعضی وقتها که میان واژه های من جا نمی شوی

شعرِ باران می شوی و زلال می باری از آسمان چشم های من !

…………….

باران که گرفت

زنده شدی از میان هزار لحظه دلتنگی

و من خیس شدم از عطر بودنت !

…………..

چرا فرار ؟

چرا چتر ؟

تنها آدم های آهنی در باران زنگ می زنند !

…………….

بر سرش چتر گرفتم

دیدم او خودش باران است !

………

پر از رقصیدن گنجشک ها باش

همیشه بر تن گنجشک ها باش

به مردم اعتمادی نیست باران

خودت پیراهن گنجشک ها باش

…………..

باران را دوست دارم

چون رفتن بلد نیست ، فقط می آید …

…………

زیر چتری که جای یک نفرست تو بایست

من زیر باران در کنارت قانعم …

…………

کشاورز دعای باران خواند و باران آمد

کاش تو را خواسته بود ، کاش تو آمده بودی …

………….

کنار پنجره خاطرات عجیب می چسبد ، چای و باران !

……………

هوا چقدر دیوانه است

تو که نیستی گریه می کند ، همه دچارت شده ایم ، همه !

………………

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2134
  • کل نظرات : 353
  • افراد آنلاین : 61
  • تعداد اعضا : 119
  • آی پی امروز : 67
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 115
  • باردید دیروز : 45
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 1,608
  • بازدید ماه : 1,608
  • بازدید سال : 179,121
  • بازدید کلی : 3,034,898